جدول جو
جدول جو

معنی ساز و ستور - جستجوی لغت در جدول جو

ساز و ستور
(زُ سُ)
اسب و بنه. ساز و برگ و مرکب: ترکمانان رسیدند و ساز و ستور دیدند، بانگ برزدند که فرود آی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ سُ)
بزن و بکوب. سازو سرنا. ساز و نوا. ساز و نواز. رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
سوز و ساز. سوختن و ساختن. تحمل:
از روز وصل باز همام شکسته را
جز ساز و سوز و نالۀ دل یادگار نیست.
همام تبریزی
لغت نامه دهخدا